توضیحات
بخشی از متن کتاب پاپر:
پاپر برای خوردن ارزن های کف قفس ،نشست پایین که یکدفعه در خرپشته،ناله ای کردو باز شد.پاپر ترسید و لرزید.همراه صاحبش یک آدم دیگر هم آمده بود.این دومین روزی بود که پاپر این قدر می ترسید. دیروز هم همینط.ری ترسیده و دل کوچکش لرزیده بود.