توضیحات
درباره ی کتاب آتیش پاره :
بخشی از متن کتاب :
بقچه غذا را تئی دستم جا به جا کردم. کف قابلمه داغ بود و کف دستم را اذییت می کرد. بوی دم پختک از آن بیرون می زد و دهانم را آب می انداخت. به مزرعه که رسیدم، می شد کنار داداش محمد یک دل سیر بخورم. پا تند کردم. از وقتی جعفر آمده بود، مش طلعت توی کوچه پیدایش نبود و ….